نادرست شدن. خطا روی دادن: تا لبم بر لبش غلط نشود کنم اول نشان به دندانش. ظهوری (از آنندراج). - غلط شدن راه، گم شدن و ناپیدا گشتن آن: گفتند این ریگ مرو قوی است و راه بسیار غلط میشود. (انیس الطالبین ص 216). دلم سلیم به حیرت ز کفر و دین افتاد همیشه راه شود بر سر دو راه غلط. محمدقلی بیک سلیم (از آنندراج)
نادرست شدن. خطا روی دادن: تا لبم بر لبش غلط نشود کنم اول نشان به دندانش. ظهوری (از آنندراج). - غلط شدن راه، گم شدن و ناپیدا گشتن آن: گفتند این ریگ مرو قوی است و راه بسیار غلط میشود. (انیس الطالبین ص 216). دلم سلیم به حیرت ز کفر و دین افتاد همیشه راه شود بر سر دو راه غلط. محمدقلی بیک سلیم (از آنندراج)
خطا کردن به خطا رفتن اشتباه کردن، در تداول در مقام دشنام استعمال شود: غلط کرداین کار را کرد. یا غلط کردم. سخت پشیمانم دیگر این کار را نمی کنم. یا غلط کردن راه. گم کردن آن گمراه شدن
خطا کردن به خطا رفتن اشتباه کردن، در تداول در مقام دشنام استعمال شود: غلط کرداین کار را کرد. یا غلط کردم. سخت پشیمانم دیگر این کار را نمی کنم. یا غلط کردن راه. گم کردن آن گمراه شدن